البته گفتن اینکه با توصیه رئیسجمهور برای بینالمللیکردن سینمای ایران، لابی صورت گرفته و به همین دلیل فیلم «جدایی نادر از سیمین» اسکار گرفته، تنها برای کسانی عجیب است که با اینگونه اظهارات در سالهای اخیر آشنایی نداشته باشند. اتفاقا عین عبارت «لابی کردیم و اسکار گرفتیم» قبلا هم از سوی شمقدری بیان شده بود. نکتهای که به آن اشاره نشده، شیوه و راهکارهای لابی کردن با اعضای آکادمی اسکار است. حالا که تنها چند ماه تا پایان دوران مدیریت شمقدری بر سینمای ایران زمان باقی مانده، خوب است که رئیس سازمان سینمایی کشور راهکارهای لابیگری با اسکار را تدوین کند و در اختیار مدیران بعدی سینمای کشور بگذارد. به هر حال کسب افتخارات بینالمللی و ایستادن بر مرتفعترین قله سینمایی جهان آنقدر اهمیت دارد که برای تکرارش فوت کوزهگری از مدیران فعلی سینمای کشور آموخته شود. این اولین توصیهای است که میتوان به رئیس بعدی سازمان سینمایی کشور داشت.
2 - با حذف مسعود فراستی از برنامه سینمایی «هفت» از آنچه فریدون جیرانی و گروهش در سال89 پیریزیاش کردند تنها دکورهای برنامه باقی مانده است. با کنار رفتن فریدون جیرانی از تهیهکنندگی و اجرای برنامه هفت همه عوامل این برنامه نیز با آنتن زنده شبکه سه خداحافظی کردند و این تنها مسعود فراستی بود که حاضر شد با تهیهکننده و مجری تازه همکاری کند. با همه انتقادی که بهماندن فراستی در برنامه هفت وارد بود، نمیتوان به این نکته اشاره نکرد که نقدهای صریح و تند و تیز او تنها عنصر جذاب باقیمانده در این برنامه بود. محمود گبرلو مجری و سردبیر فعلی برنامه هفت وارث برنامهای شد که هم ژورنالیستی بود و هم تحلیلی؛ برنامهای که در مدت زمان کوتاهی توانست جایگاه خوبی میان علاقهمندان سینما پیدا کند و در اوج موفقیت دچار تغییر و تحول شد. گبرلو در چند ماه اخیر نتوانست یا نخواست راه جیرانی را ادامه دهد. او تلاش کرد تا آنجا که امکان دارد وارد هیچ موضوع چالشبرانگیزی نشود و با کلیگویی و خوشبینی با مسائل روبهرو شود. با کنار رفتن مسعود فراستی که نقدهایش تنها عنصر جذاب باقیمانده از هفت قدیمی بود، این برنامه یک گام بلند دیگر به سوی محافظهکاری و دست به عصا حرکت کردن برمیدارد.
3 - عادت دست انداختن و مسخره کردن فیلمهای جشنواره چند سالی است که در سینمای موسوم به رسانهها جاافتاده و البته در همه فستیوالهای سینمایی تماشاگران اگر فیلمی را نپسندند آنرا هو میکنند. منتها آنچه در این سالها رخ میدهد درحالی بهنام اهالی رسانه نوشته میشود که درصد قابلتوجهی از حاضران را افرادی غیررسانهای تشکیل میدهند. این یک نکته؛ نکته دیگر که بهانه نوشتن این سطور شد اعتراض یکی از کارگردانان حاضر در جشنواره به این ماجرای دست انداختن فیلمهاست.این کارگردان که با هدردادن بودجهای میلیاردی فیلمی ضعیف و آشفته ساخته که از فرط ضعف ساختاری خندهدار از کار درآمده این نکته را مطرح کرده که برخی از منتقدان فیلمهای ارزشی را مسخره میکنند.گناه اصلی، دستکم درمورد این فیلم خاص، بر گردن کسانی است که بدون توانایی و استعداد سراغ مضامین ارزشی میروند. درواقع توهینکننده اصلی آنها هستند، نه کسانی که نمیتوانند ضعفهای آشکار یک فیلم را ندیده بگیرند.